English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 232 (591 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
uncover U اشکار کردن کشف کردن
uncovering U اشکار کردن کشف کردن
uncovers U اشکار کردن کشف کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
detect U اشکار کردن
detected U اشکار کردن
detecting U اشکار کردن
detects U اشکار کردن
reveal U اشکار کردن
revealed U اشکار کردن
reveals U اشکار کردن
uncover U اشکار کردن برهنه کردن
uncovering U اشکار کردن برهنه کردن
uncovers U اشکار کردن برهنه کردن
quarries U اشکار کردن معدن سنگ
quarry U اشکار کردن معدن سنگ
quarrying U اشکار کردن معدن سنگ
unfold U اشکار کردن
unfold U فاش کردن اشکار شدن
unfolded U اشکار کردن
unfolded U فاش کردن اشکار شدن
unfolding U اشکار کردن
unfolding U فاش کردن اشکار شدن
unfolds U اشکار کردن
unfolds U فاش کردن اشکار شدن
display U اشکار کردن
displayed U اشکار کردن
displaying U اشکار کردن
displays U اشکار کردن
cold fault U نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
lay open U اشکار کردن
to make public U اشکار یا علنی کردن
to speak one's mind U اندیشه خود را اشکار کردن رک سخن گفتن
Other Matches
disruptive pattern U اشکار سازنده هدف استتارشده وسیله اشکار ساختن هدف استتار شده روی صفحه رادار
manifest U اشکار اشکار ساختن
manifested U اشکار اشکار ساختن
manifesting U اشکار اشکار ساختن
manifests U اشکار اشکار ساختن
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
clear U :اشکار
patented U اشکار
semblable U اشکار
apparent U اشکار
patenting U اشکار
explicit U اشکار
patent U اشکار
plains U اشکار
open and shut U اشکار
plainest U اشکار
plainer U اشکار
overt U اشکار
open-and-shut U اشکار
plain U اشکار
evident U اشکار
patents U اشکار
opens U اشکار
burning disgrace U اشکار
clearer U :اشکار
opened U اشکار
clears U :اشکار
outed U اشکار
clearest U :اشکار
out- U اشکار
out U اشکار
obvious U اشکار
open U اشکار
crying U اشکار
conspicuous U اشکار
flagrant U اشکار
inevidence U اشکار
inapparent U نا اشکار
uncovered U اشکار
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
decryption U اشکار سازی
signalled U اشکار مشخص
explicit cost U هزینه اشکار
to make known U اشکار ساختن
market overt U بازار اشکار
manifester U اشکار کننده
self-explanatory U واضح اشکار
manifestative U اشکار سازنده
overt behavior U رفتار اشکار
bared U ساده اشکار
barer U ساده اشکار
public U عامه اشکار
bares U ساده اشکار
opened U ازاد اشکار
manifestation U اشکار سازی
conspicuous defect U عیب اشکار
frequency demodulation U اشکار ساختن
glaring U اشکار مشهور
flagrantly U باوقاحت اشکار
avowal U افهار اشکار
to lay open U اشکار ساختن
avowals U افهار اشکار
explicit U اشکار صاف
visible balance U تراز اشکار
decrypt U اشکار ساختن
manifestations U اشکار سازی
opens U ازاد اشکار
barest U ساده اشکار
baring U ساده اشکار
transpicuous U روشن اشکار
revealed preference U رجحان اشکار
revealed preference U ترجیح اشکار
evident to any one U نزدهمه اشکار
amende honorable U عذرخواهی اشکار
explicit behavior U رفتار اشکار
revealer U اشکار کننده
roundly U بی پرده اشکار
notoriously U بطور اشکار
patently U بطور اشکار
it will manifest it self U اشکار خواهد شد
visible U مرئی اشکار
to reveal itself U اشکار شدن
kithe U اشکار ساختن
self explaining U واضح اشکار
self evident U خود اشکار
transpicuous U فرا اشکار
known U اشکار ساختن
open U ازاد اشکار
detection U اشکار سازی
bare U ساده اشکار
self explanatory U واضح اشکار
axiom U حقیقت اشکار
signaled U اشکار مشخص
manifest need U نیاز اشکار
undisguised U اشکار بی تلبیس
signal U اشکار مشخص
let out U اشکار ساختن
axioms U حقیقت اشکار
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
plain text U متن واضح و اشکار
revelations U اشکار سازی افشاء
overt homosexuality U همجنس خواهی اشکار
manifesting U صورت بار اشکار
revelation U اشکار سازی افشاء
manifests U صورت بار اشکار
it is obvious that U اشکار یا بدیهی است که
manifest dream content U محتوای اشکار رویا
manifest anxiety scale U مقیاس اضطراب اشکار
obviously U بطور اشکار یا معلوم
self revelation U خود اشکار سازی
the secret will open to me U ان راز بمن اشکار
manifest U صورت بار اشکار
untold U بی حساب اشکار نشده
open to the public U اشکار در نزد همه
palpable U قابل لمس اشکار
manifested U صورت بار اشکار
apparent electromotive force U نیروی برقرانی اشکار
palpably U بطور محسوس یا اشکار
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
to breathe one's simplicity U بسادگی کسی اشکار شدن
peeping U جوانه زدن اشکار شدن
peeped U جوانه زدن اشکار شدن
peep U جوانه زدن اشکار شدن
oscillation U تفکیک امواج اشکار سازی
taylor manifest anxiety scale U مقیاس اضطراب اشکار تیلور
oscillations U تفکیک امواج اشکار سازی
peeps U جوانه زدن اشکار شدن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com